خورشيد بانو

ساخت وبلاگ

آسمان باریددست های توبوی باران گرفت چشمانمبه دست های توستتا قطره  ای از بارانبرا آن ها ببارانی این روزهاچشم هایمسخت به در خشک شده اند.. . و بارانی که باریدو چتری که باز شدو تویی که نبودی..... سلام . خیلی وقت بود که میخواستم بیام و بنویسم. دل و دماغ نبود. دیگه هیچ کس اینجا نيست. جز چزاره که گاهی میاد. سلام چزاره. تو این مدت خیلی اتفاقا افتاد ک هنوز داریم تبعاتش رو میدیم. . چقد روزای بدی بود روزای کرونایی.گرد مرگ رو پخش کرده بودن تو شهر. هر روز یکی میمرد که میشناختیش و باهاش خاطره داشتی. ولی فرصت عزاداری نبود. تا میومدی براش غمگین باشی خبر میومد که بعدی هم رفت. هیچ وقت نمیخوام برگردم بهش. . بعضی تاریخا هیچ وقت کهنه نمیشن. تا میایی فکر کنی تموم شده و یادت رفته یهو سیخونکت میکنه. میبینی نه هنوز داغی... ده شهریور. 5 دقیقه به چهار برا همیشه یعنی عمو. عاشق وقتی هستم که کتابو تموم میکنم. دراز میکشم و به کتاب فکر میکنم. یه حس آرامش غریبی داره. خانوم رو خوندم. قشنگ بود. تا یه جایی اینقد قشنگ بود که نمیشد بزاری زمین. از یه جایی به بعد از آهنگ افتاد. بعدش نوسانی بود.یاد فیلم در چشم باد افتادم. کاش قسمت آخرش رو نمی نوشت... در کل قشنگ بود. دلم میخواد یکی باشه باهاش حرف بزنم که بعدش بدون حرفی بلند شه بره. 31.تمام نوشته شده در شنبه نهم بهمن ۱۴۰۰ساعت 0:54 توسط هادي| خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 46 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 8:20

مرگ آرزو ها دیده ای؟؟؟؟
آرزوها ذره ذره نمی‌میرند
آنها یکهو
بدون خبر
می افتند
چونان نخلی بزرگ
که از پا بزنی اش.
تنه ی افتاده اش دیگر
هیچ گاه نمی ایستد
آنقدر از پایین آسمان را نگاه میکند
تا بپوسد.

..

پنبه شد هرچه ریستم

نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 2:56 توسط هادي|

خورشيد بانو...
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 70 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 8:20

خیابان ها را متر کرده اماز هیچ طرف به تو نزدیک نیستمهمه راه ها از تو دور می شونداز هیچ مسیر به سویت گریزی نیست.تنها و تنها خیالتمی تواند مرا به تو نزدیک کند.خیالت را بگو کهبه خیال ما هم باشد.روز خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 69 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 20:46

فرسنگ ها فاصله هستمیان بودن هایمان.از اینجا که من هستمتا آنجا که تو هستی.باورهایمان این فاصله را ایجاد کرده اندمن باور دارمکه تو می آیی و نگاهم میکنیو تو یقین داری کهمی آیم و میخوانمت.بیا باورهای خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 70 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 20:46

دیدی جانان رقص برگ ها را بر شاخه هاچنان پیچ و تاب می خورند که گویی جهان هیچ استو تنها اوست. تنها اوست که می رقصدو همه چشم ها به دیدن او مشغولند.چنین باشیمشاید مجالی نباشد. ... خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 65 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 20:46

....... ادامهمرا ادامه بدهپایان این سطرم را نقطه مگذارمخواه به  انتها برسمواژه ام را با واژه ای دیگرکوک بزناز احساسم بگواز دردهایم بگودست هایم را بنویسبغض هایم را با فریاد بخوان.هر وقت واژه کم آوردیپیراهنم را در آ خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 7:14

میشوم تو را بیا تکرار کنیم به تکرار بگوییم دوستت دارم را بگوییم و باز بگوییم. بگوییم دردها رفتنی اند. بگوییم تاریکی می رود. بیا همدیگر را تکرار کنیم. آنقدر می گویمت تا تو شوم و تو آنقدر مرا فریاد بزن تا به شمایل خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 18:38

می بافم رویاهایم راچونان گیسوان پیچ خورده ات-که خیس آب اندپس از رقصی دو نفره زیر باران - چه جدال شور انگیزینم موهایتو دستی که نمی خواهد ببافد. شده ام پسر بچه ای کهباختن راقبول نمیکندهی می گوید بیا از خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 113 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 22:21

به یادم خواهد ماند باران و برف های ندیده خواهش ها و وسوسه های برآورده نشده آغوش های خشکیده در تنهایی. تو آنجا در پناه مهربانی هستی و من اینجا آرامش را به آغوش میکشم. اما آن آغوش ها و وسو خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:11

امشب مربوط به تمام حرف میشویم هم من و هم تو بعد از تو چیزی از من باقی نخواهد ماند جز کالبدی بر استخوان.   جز خاطره ای سبز  از بهارانی دور در ذهن مترسک نخواهد ماند.   بعد از تو مربوط به تمام حرف زنجیر ها پاره میشود. بی تفاوت می خورشيد بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:11