ب ا و ر

ساخت وبلاگ

فرسنگ ها فاصله هست

میان بودن هایمان.

از اینجا که من هستم

تا آنجا که

 تو هستی.

باورهایمان این فاصله را ایجاد کرده اند

من باور دارم

که تو می آیی و نگاهم میکنی

و تو یقین داری که

می آیم و میخوانمت.

بیا باورهایمان را

یک قدم به سوی هم نزدیک کنیم

آنگاه میبینبم که

همدیگر را در آغوش کشیده اند.

.

.

.

و اما پاییز 

اینجا ابتدای من است

و روزی سرانجام من

.

پاییز هم اومد.هرچند دل و دماغ هر سال نیست.ولی پاییز هست و احترامش واجب.

.

کلیدر داره تموم میشه.نم نم میخونم تا بره تو گوشت و پوستم

.

برات خوشحالم.گاهی دو نفر باید به هم برسن.چون اون دوتا فقط ارزش همو دارن.هر کدوم جدا حیف میشن.وقتی فهمیدم بی نهایت خوشحال شدم.

.

تو شهرزاد قصه ی هزار و یک شب منی...حجت اشرف زاده گوش میدم

.

هیچ وقت آسایش و آرامش همخونه نیستن.و بیشتر آدما مجبورن یه جایی از زندگیشون قید آرامش رو بزنن و برن پی آسایش.آگاهانه رفتن به پوچیه.

.

خیلی مواقع یه رفتار زشت و زنندست تا وقتی که خودمون انجامش بدیم.اون موقع میبنیم که چندان هم بد و نابهنجار نیست.شاید هم خیلی عادیه.

.

گاهی وقتا باید برگشت و دید واقعا همونه که داری بهش فکر میکنی یا اینکه نه.تو رویا خیلی بردیش بالا.

.

چزاره جان چیزی نمانده.داریم سی ساله میشیم.

 

نوشته شده در جمعه یازدهم مهر ۱۳۹۹ساعت 23:25 توسط هادي|

خورشيد بانو...
ما را در سایت خورشيد بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ladysun7o بازدید : 72 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 20:46